برنامه آموزشي سد شهيد شاهچراغي سنگ كوتاه(بولدرينگ)

زمان جمعه :۱۱/۹/۹۰ ساعت ۸صبح

cfixm45jbh8scvom6ct2.jpg

 

 

مكان :ارتفاعات سد شهيد شاهچراغي

سرپرست : خانم آذر قناد

راهنما : آقاي محمد شكري زاده

fo38trb4pgnkv4huot8v.jpg

بعداز  سپري كردن دو هفته بسيار سرد در روزهاي زيباي پاييزي بالاخره پايان هفته رسيد و گروه بي صبرانه در شوق ديداردوستان و طبيعت بودند تصميم بر اين شد به خاطر سردي هوا ساعت حركت اندكي عقب تر باشد روز ششم محرم بود روزي كه متعلق است به با آقا علي اصغر (ع) شش ماهه واقعه عاشورا ،عقربه ها با اشتياق ۸صبح را نويد ميداد وگروه آماده و شاداب حركت نمود اين بار به خاطر نزديكي راه و تعداد كم نفرات با ۲خودروي سواري از آژانس به سد رفتيم در ابتدا كمي تغييرات مختصر ايجاد شد مثلا سرپرست تشريف نياوردند و جايشان سبز بود  اما نهايتا ساعاتي بعد همه هشت نفر در كنار سفره صبحانه دور هم بوديم سه ميهمان عزيز هم داشتيم يكي از دوستان دانشجو بود و ديگري سنگنوردان شاد و قديمي آقايان امين طهماسبي و فرخ مخبريان كه افتخار همراهي ما را داشتند

wu9dgoj2b939qkoeqdou.jpg

 

8cvj74m0uf2byvidk.jpg

 

بعد از صرف آن صبحانه شاهانه و مفصل دوستان در اطراف گشتي زدند اما متوجه شديم كه همه ديواره هاي كوتاه سنگنوردي به زير آب رفته اند و چيز دندانگيري نصيبمان نشد هدف آموزش بود و با توجه به نظر جمع آموزش برخي اصول سنگنوردي ،گره ها، جمع كردن طناب و اصول حمايت توسط محمد و نسرين انجام شد و در اين ميان از نظرات و تجربيات مفيد ديگر دوستان استفاده كرديم . مي توان گفت يك كلاس بسيار شاد و مفيد بود براي همه خلاصه از آنجايي كه همه نفرات از انرژي مضاعفي برخوردار هستند و اصلا خسته نبودند نظر براين شد كه ماشين ها را كنسل كرده و همه پياده به دامغان برويم .و اين كار را انجام داديم در طول مسير صرف چاي و تنقلات و صحبتهاي گرم بچه ها بسيار جذاب بود مخصوصا عكس تكي هايي كه انداختيم با ايده هاي جديد و حركت هاي تازه . ديگر غروب بود و خورشيد چادرش را جمع ميكرد تا به خانه اش برود از صحنه غروب بسيار لذت برديم و عكس بسيار انداختيم تا اينكه بعد از اذان مغرب و عشاء به دامغان رسيديم در اولين ميدان ورودي (ميدان سعدي )گروهي از دانشجويان مشغول رصد ماه و مشتري بودند ما هم به جمعشان پيوستيم و از رصدبسيار لذت برديم و در اينجا ميشود گفت روز آموزشي ما كامل شد بعد از آن همه به طرف خانه ها حركت كرديم و در بين راه يكي يكي از دوستان جدا شديم دوستاني كه بودن در كنارشان از بهترين ساعات و لحضات عمر آدمي است و جدايي از آنها بسيار سخت و دلتنگي آور ، همه رفتند به اميد روزي تازه و هوايي تازه تر

خدايا چنان كن سر انجام كار                       تو خوشنود باشي و ما رستگار

خدايا بفرما